جمعه پر شور و نشاط حسام جونم
خوشگل من روز جمعه صبح رفتیم خونه مادر روضه خیلی شیطونی کردی ببین عکسها رو: اول نشستی روی میزبعد دیدی بهت حال نمیده رفتی سر کشویی که کتابای بابایی توش بود. و بعد... وحالا.... پسرم اجازه می گیره بره سر کتابای باباش و مطالعه.... دیگه داره جمع می کنه بری...