امان از اين ويروس
نفسم چند روزيه كه مريض شدي حالابگم برات از قصه ي مريضي ت: از روز سه شنبه سرفه مي كردي و منم نگران كه مريضي ت بر نگرده تا روز شنبه كه لرز و بي حالي هم بهش اضافه شد.روز يك شنبه از 6 صبح بيدار شدي و نخوابيدي در عين بي حالي بازم بازي مي كردي. با بابايي رفتيم خونه ي ماماني چون روضه ي ماهانه داشتن. يك ساعتي خوابيدم تا يه كم سر حال بشم چون شب 3 ساعت بيشتر نخوابيده بودم. بعد هم مشغول جارو شدم بعد از ناهار خوابيدي و موقع اومدن مهمونا بيدار شدي. وقتي متين اومد دوتايي چه سر و صدايي كرديد و از ديدن هم لذت برديد. يه كم با هم بازي كرديد و بعد من بردمت توي اتاق خيلي بي حال و كسل شدي يه كم رو پام خوابيدي يه دفعه از خواب پا شدي و ...