اولين شعر خوني پسملم
عشقم
ديشب خونه ماماني رفتم توي اتاق ماي بي بي ت رو عوض كنم. ديدم داري يه چيزايي مي خوني خوب كه دقت كردم ديدم داري شعر پاييزه و پاييزه رو مي خوني.وااااااااااااااي كلي ذوق كردم. آخه اين شعر رو من گاهي وقتا كه مي خواستي بخوابي برات مي خوندم و هيچ وقت باهات تمرين نكرده بودم نمي دوني چه لذتي بردم.
پاييزه و پاييزه برگ درخت مي ريزه
هواشده كمي سرد روي زمين پراز برف
ابر سياه و سفيد رو آسمونو پوشيد
دسته دسته كلاغا مي رن به سوي باغا
همه مي گن يك صدا غار و غار و غار
كل شعر رو مي خوندي بدون هيچ اشتباهي.
از خونه ماماني هم رفتيم خونه ي مادر باهاش خدافظي كنيم آخه قرار بود امروزصبح با عمو حسين برن مشهد.
اونجاكلي بالا پايين پريدي و شعر رو خوندي مادر هم كه مثل هميشه با خوشحالي تو خوشحال بود،مدام مي گفت ماشالله. از روي مبل مي پريدي پايين و رو به مادر مي گفتي قاقر(مادر) ديــــــــــــدي؟؟؟
بهت مي گم مامان جون نگو قاقر بگو مادر. مي گي قاقر. مي گم بگو ما، مي گي ما .مي گم بگو در، مي گي در . مي گم بگو مادر مي گي قاقر.
توي اين عكسا داريم مي ريم مهموني. با كفشت زنگ زدي به عمو علي مي گي عمو علي مياي بريم خونه مائده(نوه عمه رباب)؟؟؟؟؟؟؟