محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

فندق مامان حسام کوچولو

مسافرت

1392/6/25 16:15
588 بازدید
اشتراک گذاری

گلم

روز چهارشنبه 4ارديبهشت ما و پسر عموهات(رضا و مهدي و هادي) به همراه خانوماشونراهي شمال شديم. انقدر خوب و خوش بوديم كه مي گفتيم چه مسافرتي بشه......

غروب بود كه رسيديم سلمان شهر. هوا خيلي سرد و بود و بارون شديدي ميومد. همه هم خسته بودند تصميم گرفتيم صبح كه بيدار شديم بريم كنار دريا.

همه خسته و بي حال خوابيديم.صبح تا از خواب بيدار شديم و خواستيم بريم تلكابين زنگ زدن كه باباجي ديشب حالش بد بوده. همه نگران بودن تا اينكه مادر جون زنگ زد و گفت الان حالش خوبه خوش باشيد. داشتيم مي رفتيم كه خبر دادن دايي خانم عمو رضا فوت كرده . سريع برگشتيم وسايلمون رو جمع كرديم و راه افتاديم. شب هم قم بوديم اول رفتيم خونه باباجي حال چندان خوبي نداشت. تا آخر شب هم اونجا بوديم كمي بهتر شد و اومديم خونه.

اينم از سفري كه قرا بود ده روز طول بكشه چند روز شمال بمونيم و بعدش بريم مشهد اما خدا نخواست.

    totalgifs.com barrinhas gif gif 51.gif

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

شايان
18 اردیبهشت 92 7:05
تسليت مي گم عزيزم ايشاله هميشه به شادي باشين.من لينكت كردم
سحر
24 اردیبهشت 92 17:14
عزیزم بهتون تسلیت میگم خدا سایه پدر و مادرتون رو برات نگه داره


ممنون عزيزم