عيد نه چندان خوش
سلام به همگي همين طور يه سلام همراه با عشق به پسر نازنينم.
عيد همگي مبارك
گل پسرم امسال عيد خيلي لحظات خوب و خوشي نداشتيم.روز چهارشنبه حدود ساعت 2:32بعداز ظهر سال تحويل بود. و ما هم بعد از صرف ناهار رفتيم خونه ي باباجي اينا.از اونجا هم خونه ي عمو حسين و عمو علي و بعد از هم خونه ي عزيز . شام هم اومديم خونه ي باباجي. آخر شب هم رفتيم خونه عمو امير .بابا شكري و ماماني و خاله فاطي اينا هم از سه شنبه رفتن مشهد.
صبح اولين روز عيد ما با خاله اعظم اينا راه افتاديم به سمت مشهد .و شب ساعت 10:30رسيديم بيش ماماني اينا چه ذوقي كردي وقتي اونا رو ديدي.به همه به جاي عيدتون مبارك با ناز مي گفتي:عيدتون .
در چهارمين روز عيد شوهر خاله اعظم كمي ناخوش احوال شد و ما كه قرار بود يه سفر 5 روزه داشته باشيم 10 روز مونديم تا عمو حالش يه كم بهتر بشه.
و بعد از بازگشتمون هم ديگه بويي از عيد نميومد.
شيرين ترين خاطره اي كه توي اين روزهاي پر از تنش داشتيم نيش زدن دندان هفتم و هشتم شازده مون بود.
حمام قبل از سال تحويل
بعد ازحمام
من چه كنم با اين شيطون بلا
هفت سين
چه هفت سيني
اينم سبزه مون
سال تحويل و هفت سين وحسام نازنين
من وبابام
توي ماشين
بازي توي ماشين
خواب بعداز 10ساعت توي ماشين بودن
الماس شرق