جمعه روز تعطیل
نفسم
هفته گذشته با دلهره بی حالی شما برامون گذشت.اما هرچی به آخر هفته نزدیک می شدیم شما بهتر میشدی.خدا روشکر
خاله فاطی روز چهارشنبه حالت تهوع وسر گیجه داشت کارش به دکتر رسید وبعد هم خونه مامانی استراحت کرد دیشب که رفتیم اونجا قرار شد که همه با هم جمعه بریم بیرون تا یه هوایی عوض کنه.
توی راه که میومدیم خونه خوابت برد منم خونه که اومدیم وسایلمونو حاضر کردم برای صبح.
من وبابایی نماز صبحمونو خوندیم تا اومدیم بخوابیم صدای خنده جنابعالی در اومد.از خواب بیدار شدی و خوابو از سر ما هم بردی.فکرشو بکن از ساعت یکربع به6 تا7 و10 دقیقه داشتم لالایی میگفتم تا خوابت برد دهانم کف کرد.گذاشتمت توی تخت تا اومدم بخوابم پاشدی نشستی. و دوباره بغلت کردم وبردم گذاشتمت توی نعنو.دوباره از اول .لالایی گفتتتتتتتم تا خوابت برد. دوباره تا گذاشتمت روی تخت پاشدی نشستی.منو میگی دیگه عصبانی بودم بازم بردم خوبوندمت توی نعنو.تا 8 ونیم که خوابت برد منم نیم ساعت خوابیدم .خاله فاطی زنگ زد بیدارم کرد وحاضر شدم بابایی هم بیدار شد .راه افتادیم به سمت خونه مامانی. از اونجا خاله اعظم وبچه هاشو سوار کردیم با خاله فاطی ایناومامانی رفتیم به سمت طینوج.
توی یه باغ زیر سایه نشستیم .برعکس اون هفته اصلا اذیت نکردی.موقع نماز هم رفتیم مسجد نمازمونو خوندیم واومدیم.من داشتم برای ناهار سالاد درست می کردم شما کنارم روی صندلی ت نشسته بودی .یک دفعه دیدم داری می افتی جیغ زدم وبا چاقوی توی دستم به سمتت اومدم خاله فاطی نگهت داشت اما چاقو دو تا از انگشتا شو برید.خیلی ناراحت شدم اما دیگه چاره ای نبود عمو براش بتادین زد وباند پیچید کمی آروم تر شد.بعد از ظهر هم رفتیم باغ محبوبه خانم (دوست خاله فاطی) انگور چیدیم. بچه ها یه لاک پشت پیدا کرده بودن که شما چشم ازش بر نمی داشتی تا ازت دور می شد جیغ می زدی که بیاد.با بقیه هم خیلی خوب بازی میکردی . خییییلی به همه خوش گذشت .
تا رسیدیم خونه مامانی موقع اذان بود همه وسایل وشما رو گذاشتم خونه مامانی واومدم خونه تا لباس بشورم.بابایی رفت حمام و منم سریع لباس ها رو شستم.
خاله اعطم اینا سوییچشونو گم کرده بودن با محمد اومدن سوییچ یدک رو بردن کارای من تموم شد وشما هم با خاله اومدی.فرنی بهت دادم یه کم بازی کردی و خوابیدی.
امروز هم خیلی خوش گذشت هم خیلی خسته شدیم.
امان از دست این شیرین زبون من که این قدر می خوامش.
خاله فاطی مجروح می شه
امان از این دسته گل مامانم
محمد علی ولاک پشت
من وپسر خاله هام