اومدم خونه
تا ظهر روز سه شنبه بیمارستان بودیم وقتی اومدیم خونه بابا به افتخار ورودمون گوسفند کشت ودوتایی رفتیم حمام. بعداز ظهر هم خاله ها وعمه ها به دیدنمون اومدن.شب هم شوهر خاله فاطی(عمو حسین) برام کیک و شمع صفر خریدوبرام تولدگرفتن. اینطوری اولین روز زندگی من گذشت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی