سمنو پزون عمو علي
خوشگلم
امسال عمو علي سمنو نذر داشتن شب دوم ماه صفر نذرشون رو ادا كردن. برنامه شون با روضه هاي ماماني يكي شده بود منم يه پام خونه ي ماماني بود يه پام خونه ي عمو اينا. شما هم بيشتر خونه خاله اعظم بودي.
شب براي ريشه صاف كردن رفتيم همه سراغ تو رو مي گرفتن. ساعت 11 بود كه با امين آورديمت خونه ي عمو. تا ساعت 2 اونجا بوديم. و شما هم توي بغل دايي جواد(برادر زن عمو) بودي. و به كارهاشون نظارت مي كردي. صبح هم فتيم خونه ماماني تا يه كم كمك ماماني بكنيم از اونجا دوباره برگشتيم خونه ي عمو.بعد از ناهار برگشتيم خونه ي ماماني. روضه كه تموم شد من رفتم خونه ي عمو و شما رفتي خونه ي خاله.
خاله اعظم رو مجبور كرده بودي تا برات پيتزا بخره. شب پر از شيطنتي براي خودت رقم زدي و خاله و بچه ها رو خسته كردي.از بس همه سراغت رو گرفتن آخر شب بابايي اومد دنبالت و اومدي خونه ي عمو علي. از اونجايي كه شب قبل شيما بهت گفته بوذ فردا شب بيا بهت كباب بدم تا از در اومدي تو به شيما گفتي من كباب مي خوام برات كباب آوردم گفتي پس دلسترش كو؟؟؟؟؟؟؟؟ اطرافيانمون زدن زير خنده.
بعد از دم كردن سمنو اومديم خونه شما كه از خستگي توي ماشين خوابت برد. من و بابايي هم خيلي خسته بوديم و زود خوابمون برد.
برات بگم از سمنو كه خيلي خوشمزه بود دستشون درد نكنه انشالله كه حضرت زهرا مزدشون رو بده.
و اما بگم از روزانه ي شما:
توي اين روزا براي خودت شعر مي خوني، روضه مي خوني و كاري كه جديدا ياد گرفتي اينه كه تا اذيتت مي كنم دستت رو مي زاري كنار گوشت مثلا به خاله زنگ زدي و شكايت منو بهش مي كني بعدش مي گي: به اعظم جونم گفتم.
از پله هاي خونه كه پايين مي ريم دستت رو به نرده ها مي گيري و مي گي نرده ولم كن بزار برم ، به زور ميام دستت رو از نرده جدا مي كنم بعدش مي زني به نرده و مي گي: بي ادب ديگه دوستت ندارم.
بهت مي گم اسمت چيه ؟ مي گي آقا حسام.چند روز پيش خونه ي خاله داشتي سويشرتت رو از تنت در مي آوردي فاطمه بهت گفت به به چه پسر با شعوري. بهش گفتي من با شعور نيستم من آقا حسامم.
و كلي شيطونياي ديگه كه يادم نمياد برات بنويسم.
عزيزم با گذشت روزاي زندگي مون بيشتر و بيشتر بهت عشق مي ورزم و حاصل اين عشقم رو توي چشماي تو و بابايي مي بينم.
دوستتون دارم به قول خودت دوتاااااااااااااااااااااااا
بفرماييد عكس:
بعدا نوشت:
محمد پارسا تمام شب رو كنار عمو علي و عمو رضا ريشه چرخ مي كرد.و يا ريشه ها رو مي خورد. سمنو پزون خونه ي عمو حسين هم كه مصاف با اربعين بود يعني 8 روز بعد از پرواز پارسا انجام نمي شه. چون همه به ياد 20روز پيش كه عمو علي سمنو مي پخت و كارهاي سمنو رو با پارسا انجام مي دادن مي افتن.
خونه عمو علي مي گفت من رئس اين ريشه هام
خدايا خودت به هر دو خانواده صبر بده خيــــــــــــــلي سخته.