وای سمنو پزون
قند عسلم
عمو حسین هر سال نذر داره سمنو می پزه امسال هم مثل بقیه سال ها نذرشو ادا کرد. شب قبلش برای صاف کردن ریشه رفتیم اونجا البته خیلی دیر رفتیم.چون رفته بودیم مولودی خونه الهه.
تا رسیدیم ساعت 11شب بود اما کاراشون تموم نشده بود.بابایی رفت کمکشون منم رفتم پیش خانوما تا ساعت 2اونجا بودیم همه قربون صدقه تو می رفتن .بعدش هم اومدیم خونه خوابیدیم .صبح هم یه سر رفتیم وبرگشتیم .بعد از ظهر لباس شیک پوشیدیم وبازم رفتیم خونه عمو اخه شب مولودی هم داشتن.اول که رفتیم خوابیدی اما همه که اومدن وسر وصدا زیاد شد بیدار شدی دلت می خواست همه باهات حرف بزنن وتوهم بازیگوشی کنی.بالاخره شب به سر رسید وسمنو رو دم کردیم وامدیم خونه هامون.شب خوبی بود شما هم پسر خوبی بودی واذیتم نکردی.
منو باش تو بغل عمو حسین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی