چندتا عکس
تولد حدیثه سادات
حدیثه از فشفشه می ترسید اما حسام دوست داشت
ای جان
می گه چرا تموم شده
داره با باباش دا بازی می کنه
خوشگلای من
در بند
داره به قلیون فکر می کنه
عمو چرا قلیون می کشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخمارووووو
چه نباتی می خوره نفسم
همین شیرین کاریا رو کرد که شب که از تهران اومدیم تب کرد و چند روز به جا خوابید