دندان پنجم و ششم
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااا دندون
و بالاخره قند عسلم بعد از بی تابی های فراوان امروز دندون پنجم و ششمش با هم نمایان شد از صبح تا حالا خیلی ذوق کردم.
آخه سر این دندوناش بچه م خیلی ضعیف شد. خیلی هم لجوجی می کرد طوری که اگر برای کسی تعریف می کردیم باورش نمی شد از بس که خوش خنده و خوش مشربه بچه م.
دندونای بالا و پایین از سمت راستش در اومده و دندون بالایی سمت چپ می خواد در بیاد.
و حالا بگم از احوالات این چند روز :
خونه تکونی مون تموم شد اما اگر کسی بیاد تو خونمون اصلا معلوم نیست از بس که شازده پسرم همه جا رو به هم می ریزه تا خوابه من جمع می کنم بیدار که می شه دوباره زلزله میاد خونمون.
دیشب برای اولین بار مامانی رو صدا کرد و مامانی هم بهش یه جایزه ی توپ داد.یه تراول 500000 تومانی.
اسم منم یعنی مامان خیلی خوشمزه صدا می کنه و از دیروز یاد گرفته می گه ماماننننننننننننننننننن یعنی نون آخرش رو می کشه.
در طول روز اینقدر راه می ره و شیطونی می کنه که از دستش کلافه می شیم. دو روز هم هست که جیغ می زنه و تو سرش می زنه.
اسم همه رو با جون می گه مثلا میگه باباجون،دادا جون،آجی جون.
و به دایی حمید می گه دایی دایی.
راستی چند روز پیش تولد محمد متین رفتیم که توی پست بعدی عکساشو می زارم.
تا بعد...
این دو عکس هم مربوط به اولین شبیه که گل پسرم تنهایی توی تختش خوابید.آخه تا حالا توی تخت ما می خوابید.
تا بعد...
زنده باشی و سر بلند...