عكساي قبل و بعد از حمام
عسل من: ديشب بعد از اينكه رفتيم خونه ماماني و جمكران شما توي ماشين خوابت برد. من خوشحال از اينكه تو خوابيدي .اومدم خونه و شير بهت دادم و گذاشتمت توي تختت. بابايي هم خوابيد منم داشتم وسايل سحر رو حاضر مي كردم كه يه دفعه ديدم داري صدام مي كني مامان مامان. دويدم و گفتم جانم. و ديدم به به چشمات تا ته ته بازه هر چي تلاش كردم كه بخوابي بي فايده بود و تا بعد از نماز بيدار بودي من كه ديگه از حال رفتم نمي دونم كي خوابيدي. امروز داشتم بهت قدقد(تخم مرغ) مي دادم يه تكه شو با دست برداشتم بزارم توي دهانت بهم مي گي با دست نه نه نه نه . امروز مي خوام عكساي قبل و بعد از حمام رفتنت رو برات بزارم.  ...